ماجرای هسته ای و شورای امنیت
شورای امنیت قطعنامه دیگری درباره برنامه هسته ای ایران صادر کرد و با اعمال تحریمهای جدید، خواستار تعلیق کلیه فعالیتهای مربوط به غنی سازی اورانیوم و فعالیتها و تحقیقات مرتبط با آب سنگین شد. این قطعنامه ضمن دادن مهلت سه ماهه به ایران، تحریمهای جدیدی در موارد زیر اعمال کرد: بازرسی کالاهای مشکوک وارداتی و صادراتی ایران، ممنوعیت فروش مواد و تجهیزاتی که کاربرد دوگانه دارند, ممنوعیت سفر مقامات مرتبط با برنامه هسته ای و موشکی ایران. این قطعنامه همچنین از کشورها خواسته محدودیتهایی در زمینه مراودات تجاری با کلیه بانکهای ایرانی به خصوص بانک ملی و صادرات، گشایش اعتبار برای کالاهای صادراتی ایران و امضای قراردادهای جدید اقتصادی با ایران ایجاد کنند.
پیش از صدور قطعنامه 1803، نمایندگان لیبی، آفریقای جنوبی، ویتنام و اندونزی (از اعضای غیر دائم شورای امنیت) در سخنانی ضمن حمایت از برنامه اتمی ایران و همکاری های ابران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، مخالفت خود را با اعمال تحریمهای جدید اعلام کردند، اما تحت فشار حامیان قطعنامه (فرانسه، آلمان، انگلیس و ایالات متحده) قطعنامه با 14 رای موافق و رای ممتنع اندونزی تصویب شد.
واکنشها:
نمایندگان کشورهای 1+5 پس از تصویب قطعنامه خواستار ادامه مذاکره با ایران شدند.
جان ساورز، نماینده انگلیس: "ما از خاویر سولانا درخواست کرده ایم تا با دکتر سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران دیدار و مذاکره کند." وی به ایران هشدار داد "انزوای بین المللی خود را بدتر نکنند" وی همچنین ایران را به ارائه اطلاعات غلط به مردم ایران در خصوص گزارش های آژانس و اقدامات غرب متهم کرد.
تام کیسی، سخنگوی کاخ سفید: "خوشحالم که اعضای شورای امنیت با تشخیص ادامه تهدید توسط برنامه اتمی ایران، به اعمال تحریمهای جدید رای مثبت دادند."
محمد خزاعی، نماینده ایران: "اقدامات غلط و غیر قانونی کمکی به حل مسئله هسته ای ایران نمی کنند و تنها به نتیجه رسیدن مذاکرات در این خصوص را سخت تر و پیچیده تر میکنند."
محمد البرادعی: "از ایران می خواهم که تا بیشترین حد ممکن و به فعالانه ترین شکل ممکن با آژانس همکاری کند تا نگرانی های جدی در خصوص برنامه اتمی این کشور برطرف شود."
وزیر خارجه فرانسه: "تحریمها پایان کار نیستند" وی از ایران خواست با قبول پیشنهاد سال 2006 غرب، "به نفع همه کار کند"
سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل: "رهبران ایران موجودیت اسرائیل را تهدید کرده اند. جامعه جهانی نشان داد به حرف ایران در خصوص صلح آمیز بودن برنامه اتمی اش اعتماد ندارد."
قسمتهایی از مقاله زلمای خلیل زاد در وال استریت جورنال:
"بار دیگر ایران اقدامی بر خلاف انتظار جامعه جهانی انجام داد. بار دیگر شورای امنیت انتخابی جر اقدام کردن نداشت"
"آخرین گزارش آژانس نشان داد ایران به وعده اش در خصوص حل مسائل برنامه تسلیحات هسته ای گذشته اش عمل نکرده. گزارش طی شدن هیچ روندی درباره اینکه برنامه هسته ای ایران کاملا صلح آمیز بوده نشان نمی دهد."
"رهبران ایران ابتدا باید تمام برنامه های مرتبط با تسلیحات اتمی گذشته خود را متوقف کنند و با اقدامات کافی، اطمینان دهند هیچ برنامه مخفیانه ای ندارند. ما با آژانس موافقیم که قبل از انجام این مراحل، نمی توان به صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران اطمینان داشت."
"تقریبا دو سال است که شورای امنیت از ایران خواسته برنامه های مربوط به غنی سازی، بازفراوری . آب سنگین خود را متوقف کند. من از رهبران ایران سوال می کنم اگر هدف شما داشتن برنامه صلح آمیز هسته ای است، چرا کشور خود را به انزوای بین المللی سوق می دهید؟"
"من می خواهم مردم ایران و جهان بدانند ایالات متحده حق ایران برای استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی را به رسمیت می شناسد. آنها باید بدانند اعضای دائم شورای امنیت و آلمان پیشنهاد کمک به ایران در توسعه برنامه صلح آمیز انرژی اتمی اش را دادند، اگر قطعنامه شورای امنیت (درخواستی بسیار منطقی) را برای تعلیق غنی سازی بپذیرد."
"جامعه جهانی حق دارد نگران دسترسی ایران به سلاح اتمی باشد. ایران از تروریستها و شبه نظامی ها حمایت می کند تا در لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان دست به عملیات بزنند. اعمال آنها تا کنون جان افراد بیگناه بسیاری را گرفته است. رئیس جمهور ایران، یکی از اعضای سازمان ملل را به نابودی تهدید کرده است."
"آمریکا همچنان به راه حل دیپلماتیک پایبند است. اگر ایران هم به دیپلماسی پایبند باشد، برنامه غنی سازی و بازفرآوری اش را متوقف می کند و به دیپلماسی اجازه موفقیت می دهد."
"پیغام ایالات متحده به مردم ایران این است که آمریکا به شما و کشور بزرگتان احترام می گذارد(!!!). ما می خواهیم ایران یک شریک واقعی در جامعه جهانی باشد. همانطور که رئیس جمهور بوش گفت، اگر ایران به تعهدات بین المللی خود پایبند باشد، دوستی بهتر از ایالات متحده آمریکا نخواهد داشت(!!!)"
پی نوشت1: اونقدر همه چیز مشخص و واضحه که لازم نیست توضیحی بدم! از همه جالبتر حرفای زلمای خلیلزاد بود که خودش سفیر آمریکا تو عراق بوده و از نزدیک کشتار مردم توسط نظامبان آمریکارو می دید. منطقهایی که مطرح میکنن آدمرو به خنده میندازه. میگن اگه ایران کل برنامه اتمیاش رو تعطیل کنه، ما کمک میکنیم برنامه صلح آمیزش رو گسترش بده! یعنی وقتی دیگه چیزی نمونده بود! ه وقت ایران دیگه برنامه اتمی نداشت، ما قبول می کنیم که برنامه اش صلح آمیزه!
پی نوشت2: متن ترجمه چکیده اخبار و مقالات از سایتهای خبری مختلف غربی بود. از جمله AFP، Wall Street Journal، CNN، Los Angeles Times و Reuters.
پی نوشت3: آمریکا گقته اجازه نخواهد داد قطعنامه ای علیه اقدامات اسرائیل در نوار غزه صادر شود و کشتار مردم فلسطین را "حق طبیعی اسرائیل در دفاع از خود" دانسته!
سرما همیشه دلیل سردی نیست!
دیروز دلگیرانه گریستم بر رفتنت!
و چه خوب که تو رفته بودی و ندیدی رهای بارانیت را زیر باران...
اما باز ممنونم که به من عشق را آموختی و تعهد را و اینکه:
"سرما همیشه دلیل سردی نیست...
گاه فاصله هاست
میان سرٍ ما!
و
سطر به سطر خواستنمان
که نخوانده بی دلیل، بسته می شود!
سرما همیشه دلیل سردی نیست...
پشت پلکهایم
برف که می باری
سایه ای گرم می زنم
بر خیال چشمانت...!"
بوسه اختراع طبیعت است برای هنگامی که کلام قادر به بیان احساسات نیست
پس می بوسمت.....
پی نوشت1: برگرفته از پلاک 150
سیلاب
سیلابهای پاییزی آمدهبود. هزاران سیل خشمگین، خروشان به رود زرد فرو ریخت. آب چنان بالا آمد و کناره رود را بر گرفت که وقتی به آن سوی مینگریستی، قادر به بیان تفاوت میان اسب و گاو نبودی. پس خدای رود قهقهه زد، مسرور در اندیشه که جمله زیبایی جهان در چنگ اوست، و به سرازیری حمله برد تا به اقیانوس رسید. آنجا بر فراز امواج اقیانوس به سوی افق تهی شرق نگریست و اندوه رخش را فرا گرفت. مبهوت افق بیکران، عاقبت به خود آمد و به خدای اقیانوس زمزمه کرد: "خب، ضربالمثل درست است؛ او که در آسمان خیال خویش در پرواز است، میپندارد از همه بیشتر میداند. چنین کسی منم. تنها حالا معنای پهناوری را میفهمم!"
خدای اقیانوس پاسخ داد:
"میتوانی برای غوک چاه از دریا بگویی؟
میتوانی برای سنجاقک از یخ بگویی؟
میتوانی برای حکیم فیلسوف از راه زندگی بگویی؟
از جمله آبها در جهان
اقیانوس بزرگترین است.
همه رودها شب و روز به درونش جاریاست،
هرگز پر نمیشود.
شب و روز آبش گرفته میشود،
هرگز خالی نمیشود
در خشکسالی پایین نمیرود
در سیلاب بالا نمیرود
بزرگتر از همه آبهاست!
نتوان گفت، چقدر بزرگتر!
اما آیا من بدین مفتخرم؟
من چهام زیر آسمان؟
در قیاس با آسمان
کلوخی بیش نیام،
خوار درخت بلوطی
در دامنه کوه
باید آنگونه کنم کرداد
گویی کسیام؟"
پاوبلاگی: از آموزههای جیانگ زه
امتحانات پایان ترم
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»
محرم - 3
کسانی که معتقد به انقلاب امام حسین (ع) و معتقد به مذهبی هستند که حسین برای احیاء و ماندن آن مذهب، شهادت را انتخاب کرد و معتقد به آن پیام هستند و اعتقاد دارند که این مکتب، جامع? بشری را نجات میبخشد و جامع? پیرو آن را عزت میدهد، باید بدانند که یک مکتب، یک انقلاب و یک مذهب دو چهره دارد: «خون» و «پیام» بنابراین، حسین (ع) مظهر نخستین، و زینب علیهاسلام، مظهر دومین است. این است که آنها که با حسین و در راه حسین (ع) رفتهاند، کاری «حسینی» کردهاند و آنها که ماندهاند باید کار «زینبی» کنند وگرنه «یزیدی» اند.
«دکتر علی شریعتی»
اگر از ما بپرسند که شما در روز عاشورا که دائماً حسین حسین می کنید و به سر خودتان میزنید، چه میخواهیم بگویید؟
باید بگوییم: ما میخواهیم حرف آقایمان رو بگوییم، ما میخواهیم تجدید حیات کنیم، در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود؛ نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
این فلسفه ی عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. در صورتی که دو مرتبه دنبال آن گناه برویم.
شعارهای اباعبدالله شعار احیای اسلام است.
"نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است." اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت؛ یعنی برای یک مسلمان واقعی، مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن. حسین خطاب به مردم کوفه میفرماید: "مردم! ........... آن امیر و فرماند? شما میدانید به من چه پیشنهاد میکند؟ میگوید: حسین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر! به امیرتان بگویید که حسین میگوید: حسین تن به خواری بدهد؟! آیا او خیال کرده که من مثل او هستم؟ خدا میخواهد حسین چنین باشد. شما مگر نمیدانید، امیرتان مگر نمیداند که من در چه دامنی بزرگ شدهام؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شدهام، روی دامن علی مرتضی بزرگ شدهام، من از سین? فاطمه شیر خوردهام. آیا کسی که از سین? زهرا شیر خوردهباشد، تن به ذلت و اسارتِ مثل پسر زیاد میدهد؟! ما کجا و تن به خواری دادن کجا؟!" شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است. نوحه سرایی و عزاداری چیز بدی نیست، ولی به شرط اینکه شعارها شعارهای حسینی باشد، نه شعارهایی که من در آوردی: « نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من» این شعار حسینی نیست. شعارهای حسینی شعارهایی است که از این تیپ باشد؛ فریاد میکند: "مردم! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ چرا بیتالمال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص دادهاند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند؟ چرا مردم را دو دسته کردهاند: مردمی که فقیر ِ فقیر و دردمند، و مردمی که از پرخوری نمیتوانند از جایشان بلند شوند؟"
پس این است مکتب عاشورا و محتوای شعارهای عاشورا. شعارهای ما در مجالس، تکیهها و در دستهها باید مُحیی باشد نه مخدّر، باید زندهکننده باشد نه بیحسکننده. اگر بیحسکننده باشد، نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین دور میکند. این اشک برای حسین ریختن اجر دارد اما به شرط اینکه حسین آنچنانکه هست در دل ما وارد بشود.
اگر در دلی ایمان باشد نمیتواند حسین را دوست نداشتهباشد، چون حسین مجسمهای از ایمان است.
پینوشت: مطلب منقول از یک وبلاگ دیگر، با اندکی دخل و تصرف (نویسنده متن اصلی: محمد صادق محبوبیزاده)
همایش طفلان مسلم: تاسوعای متفاوت
برای طفلان مسلم دیروز میگرییم آیا برای طفلان مسلم امروز میکوشیم؟
جمعیت دانشجویی امام علی (ع) همانطور که در ماه مبارک رمضان به رسم مولای شیعیان آیین کوچه گردان عاشق را بنا نهاد، در تاسوعای حسینی به رسم سرور و سالار شهیدان، امام حسین (ع) ، اقدام به برپایی طرحی با عنوان " طرح طفلان مسلم" نمود.
این طرح با هدف بررسی و رفع معضلات اجتماعی کودکان در جامعه برگزار شد و برای اولین سال بر روی کودکان کانون اصلاح و تربیت متمرکز گردید، اعضای جمعیت ، بعد از مراجعاتی که به کانون اصلاح و تربیت استان تهران داشتند، با جوی برخلاف آنچه در جامعه از شنیدن نام زندانی های کانون اصلاح و تربیت بر ذهن ها نقش می بندد ، مواجه شدند .
کودکان و نوجوانان مظلومی که عمدتا از شهر یا روستایشان برای کار مهاجرت کردند و در غربت و بی کسی ، به دلیل لحظه ای اشتباه به زندان افتاده اند. بعد از مطالعه ی پرونده ها و بررسی وضعیت عده ای از مددجویان ،تصمیم بر آن شد تا در فاصله ی تاسوعا تا اربعین حسینی برای آزاد سازی این کودکان تلاش شود، از اهداف مهم جمعیت امام علی(ع) در این طرح این است که خیرینی که بانی آزادی هر یک از مددجویان کانون اصلاح و تربیت می شوند، مسئولیت پس از آزادی آنان را نیز تا زمانی که مددجو نیازمند کمکهای مادی و معنوی است، بر عهده گیرند تا از باز گشت دوباره ی این نوجوانان به چنین مکان هایی جلوگیری شود.
این طرح امسال نیز برای برای دوم به اجرا در خواهد آمد.
همایش طفلان مسلم، جمعه این هفته (تاسوعای حسینی) ساعت 3 در سالن آمفی تئاتر کانون اصلاح و تربیت واقع در شهر زیبا، شهران، خ کانون برگزار می شود.
زمان همایش: جمعه، تاسوعای حسینی، ساعت 15
مکان: شهر زیبا، انتهای بلوار آیت الله کاشانی، آمفی تئاتر کانون اصلاح و تربیت
تلفن ستاد اجرایی: 55154165
محرم - 2
چگونه می خوانی حدیث غربت حسین (ع) و عباس (ع) را در این زمانه؟
با چه کلامی؟ با چه بیانی؟
که حسین (ع) هنوز هم علی اصغر(ع) را بر دستانش گرفته و فریاد میزند...
که هنوز عباس (ع) دستانش بریده می شود...
چگونه است که نمی سوزیم
در قتلگاه این روزگار که می سازیم؟
قتلگاهی که هر روز حسین (ع) و یارانش در آن کشته می شوند و ما را توان شنیدمان نیست
چگونه است؟!....
کدامین حسین را با صدایی بلند می خوانیم
کدامین حسین را...
حسین (ع) هنوز در کوچه های بی عدالتی ما به خاک و خون کشیده می شود
قیمه و آش رشته و شله زرد می شود
تا ما نبینیم
کودکانی که هر روز در اعتیاد، فحشا، فقر و محرومیت می میرند
کودکانی که هرروز قربانی می شوند...
چگونه است که این فریاد را نمی شنویم
آیا دوست من توان رد شدن از این بیابانت هست؟
بیابان امروز ما...
که هنوز هم از عدالت و عشق و انصاف و مسلمانی
در آن هیچ خبری نیست
آیا دوست من حسین (ع) را در این بیابان زیارت کرده ای؟
محرم
محرم شد. محرم شد و ما چون هر سال از دلتنگی مینالیم. از ندیدن کربلا مینالیم. از اینکه امام نیست تا دستش را ببوسیم میگرییم. دلمان هوای بینالحرمین کرده! دلمان هوای زیارت کرده!
مداح مجلس می گوید "آقا! کجایی تا من نوکریتو کنم؟" "آقا این قربونیتو قبول کن!" "آقا! جونمون فدات!" "آقا! قربون چشات!" و...
مداح میگوید و ما میگرییم. نمیدانم! به حال خودمان میگرییم یا به حال اسلام که اینطور مظلوم است؟ مگر بدون دیدن امام نمیتوان راهش را رفت؟ مگر بدون بوسیدن دست امام نمیتوان مسلمان بود؟ مگر بدون زیبایی "ابروی کمون ابالفضل" نمیتوان عاشق بود؟ مگر هدف قیام عاشورا امر به معروف و نهی از منکر نبود؟ مگر مبارزه با فساد نبود؟ کاش منکرها دیگر انجام نمیشدند تا تنها مشکلمان ندیدن اماممان باشد و به خاطرش از ته دل بگرییم! ولی منکر هنوز هم هست! هنوز هم هر روز عاشوراست! هنوز تمام جهان کربلاست! اما ما نمیخواهیم ببینیم! ما نمیخواهیم باور کنیم! ما عشق نداریم تا به خاطرش شهید شویم! برای ما گریه کردن اصل است! امر به معروف و نهی از منکر برای اوقات فراغت باشد بهتر است!
ما همان کوفیان هستیم که نبودن امام حسین را بهانه میکنیم و او را صدا میزنیم! ما همان کوفیانی هستیم که تنهایش میگذاریم! همانها که او را دعوت کردند و علیهش شمشیر زدند! اگر اهل کوفه نبودیم، برای حفظ منافعمان راه او را به کناری رها نمیکردیم!
ما همان بنی اسرائیل هستیم! ما منجی را صدا میزنیم، به خاطر نبودنش ناله سر میدهیم، ولی اگر بیاید او را زجر کش میکنیم! ما همان بنی اسرائیل هستیم! اگر همانها نبودیم، خدای بزرگ حسین را رها نمیکردیم تا اسبش را بپرستیم! علم پرستی نمیکردیم! امام بزرگمان را در دیگ نمیپختیم و نمیخوردیم!
پاوبلاگی1: امروز یک عدد مینیبوس با ظرفیت 18 نفر در ایستگاه تاکسی مسافر سوار میکرد. کرایه تاکسی در این مسیر 700 است. بعد از مدت زیادی انتظار و با نا امید شدن از حرکت مینیبوس، همگی پیاده شدیم. راننده میگفت: "الان 800 سوار نمیشید، دو ساعت دیگه 2000 تومان همچین سوار میشن!" یاد چند تا جمله که مردم زیاد به هم میگن افتادم: "خدا لعنت کنه این آخوندهارو! همش گرونی، گرونی! همه چیزو گرون کردن!" "امشب میرم عزاداری امام حسین. ثواب داره!" "من یه لقمه نو حروم هم به بچه هام ندادم بخورن! پس چرا اینقدر مشکل دارم؟" و چندتا سوال: 1- مگه راننده مینیبوس مذکور "آخوند" بود؟ پس چرا سه برابر قیمت میخواست سوار کند؟! 2- از صبح تا شب کلاهبرداری و مال مردم خوری،شب هم ثواب عزاداری؟راست میگی روزتو درست کن! 3- مگه نون حروم شاخ داره؟ به فرض که کرایه تاکسی و مینیبوس یکی باشد.
پاوبلاگی2: این متن رو جمعه نوشتم،ولی تا امروز نشد که بیاد تو وبلاگ!
پاوبلاگی3: من یکشنبه هفته پیش امتحان داشتم. امتحانات پیام نور از دوشنبه (فردای امتحان من) تا یکشنبه این هفته (دیروز امتحان بعدی من) لغو شد. یعنی اگه یک روز بیشتر تعطیل میشد حتما یکی از امتحانای منم تعطیل شدهبود! شانس رو میبینید؟!!!
پاوبلاگی4:دیروز Word کامپیوترم هنگ کرد نتونستم پست جدیدو تو وبلاگ بذارم. در ضمن سه تا از پاوبلاگیهایی که نوشته بودم Save نشده و یادم هم نیست چی بودن!
پاوبلاگی?: یکیش یادم اومد! زکیه، خواهر عبدالسلام، تو ماشین نامزدش بوده که با یک فقره بنز راهنمایی رانندگی شاخ به شاخ میشن. بنز محترم داشته خلاف میومده! خودش پاش و کتفش شکسته،به خاطر گردنش هم تحت مراقبته. تو دست نامزدش هم باید پلاتین بذارن...
If walls could talk
چند روزی میشه که این آهنگ زیادی تو ذهنم مونده. می نویسمش که راحت بشم!
ترانه با این جمله شروع میشه: Can you keep a secret?
These walls keep a secret
That only we know
But how long can they keep it?
Cause we"re two lovers
Who lose control
We"re two shadows
Chasing rainbows
Behind closed windows
Behind closed doors
If walls could talk - oh
They would say “I want you more!”
They would say “Hey!
Never felt like this before”
And that “You would always be
The one for me”
Two people making memories
Just too good to tell
And these arms are never empty
When we"re lying, where we fell
We"re painting pictures,
Making magic,
Taking chances,
Making love
If walls could talk - oh
They would say “I want you more!”
They would say “Hey!
Never felt like this before”
And that “You would always be
The one for me”
If the walls had eyes
They would see the love inside
They would see me
In your arms in ecstasy
And with every move they"d know
I love you so
I love you so
When I"m feeling weak
You give me wings
When the fire has no heat
You light it up again
When I hear no violins
You play my every string
So stop the press
Hold the news
The secret"s safe between me and you
Walls - Can you keep a secret?
If walls could talk - oh
They would say “I want you more!”
They would say “Hey!
Never felt like this before”
And that “You would always be
The one for me”
If the walls had eyes
They would see the love inside
They would see me
In your arms in ecstasy
And with every move they"d know
I love you so…
I love you so…
پا وبلاگی اطلاع رسانی: من شخصا به شدت مخالف ترجمه متن ترانه هستم چون کل ترانه با این کار زیر سوال میره! هر چقدر هم که مدعی باشید خوب ترجمه میکنید باز هم فایده ای نداره!
پاوبلاگی اصل کاری (حتی جنجالی!): به نظر شما اگه یه نفر، یه نفر دیگه رو دوست داشته باشه مشکلی داره؟ خوب دوست داره دیگه! تازه شیرینی دادن هم نداره! حالا فکر کنید اون یه نفر اول اسمش فرزاد باشه، نفر دوم هم اسمش فرزانه باشه! بر حسب اتفاق این دو نفر دختر خاله – پسر خاله هم باشن! اصلا هم اتفاق جدیدی نیفتاده! تاکید میکنم که به هیچ وجه شیرینی داده نمیشود! حتی به شما دوست عزیز! آقا برو اون ور! برو آقا شیرینی نمیدیم! چیز جدیدی نیست که! شما الان خبر دار شدید! فقط اونایی که به موقع فهمیدن شیرینی میگیرن!
پاوبلاگی تشکر آمیز: در راستای همین خبری که شنیدید، یه عده هستن که باید ازشون از طرف خودم تشکر کنم:
1- کسایی که بدون اینکه بدونن کمک کردن: عبدالسلام، شارمین میمندی نژاد، دانشگاه پیام نور شهر ری(!!!)،بهار(خواهر فرزانه)، مرضیه جوادی، پادراز، (+اوشو، پائولو کوئلیو، مصطفی مستور!)
2- کسایی که آگاهانه کمک کردن: بید مجنون، مرضیه جوادی، عبدالسلام
و کسی که مدتها قبل سعی کرد تشویقم کنه که هیچوقت احساسم رو پنهان نکنم، افسانه عزیزم(خواهر بزرگتر فرزانه) که یک دی ماهی هم هست اتفاقا!
پاوبلاگی آدم فروشی: و اما کسانی که جریان رو خودم بهشون گفتم(به ترتیب زمان فهمیدن، شروع از اوایل شهریور ماه)! بید مجنون، مرضیه جوادی، عبدالسلام، سارا ر، باران، هادی ص، امین قلعه نویی. میخواستم به دکتر کی منش هم بگم که دیگه یهویی اینجا گفتم!! (اسم اعضای خانواده از لیست حذف شده است)
از همه این افراد هم به خاطر رازدار بودنشون تو این مدت تکشرات خاصه به عمل می آید!
پاوبلاگی اعتراضی: خیلی دلخوری ها هم از بعضی ها که تو این مدت (به خصوص یک سال اخیر) سعی کردن اسم من رو به اسم خیلی ها، شاید هم اسم خیلی ها رو به اسم من بچسبونن دارم! هیچوقت نتونستم درک کنم که چطور میشه آدمها به این راحتی با آبروی دیگران (مخصوصا دختری که روش اسم میذارن) بازی میکنن. نکنید این کارو! با شما بودم! آره! خود شما! نکنید خوبیت نداره!
پاوبلاگی آخر: اما کمی هم آمار داشته باشید! ماجرا از سه شنبه 6 شهریور (یک روز قبل از نیمه شعبان) در محل پارک لاله شروع شده، همتون از قافله عقب بودید! فقط به کسانی که در طی مدت شهریور و مهر ماجرارو فهمیدن شیرینی میدم! بقیه برن کنار اینجارو شلوغ نکنن!
یه پاوبلاگی دیگه! اصولا از حدود 3 سال پیش، پارک لاله برای من تبدیل به یک مکان بسیار مهم شده، به دلیل شکل گرفتن تعداد زیادی از تصمیم گیری های مربوط به فعالیت های دانشگاهی با مشارکت من و عبدالسلام، بسیاری از پیشرقت های علمی شب امتحانی با مشارکت من، عبدالسلام و هادی ص، بسیاری از بحث های مهم در زمینه های مختلف با مشارکت من و (شاید راضی نباشه بگم!)، و به طور پراکنده گشت و گذار با دوستان مختلف در این پارک. البته این پارک اصلا نزدیک خونه ما نیست!
? چشمتون واقعا درد نکنه!