تازه ها
دیروز یه مقداری پیاده روی کردیم با یکی از دوستان، بعدش هم یه مقدار تنهایی پیاده روی کردم، به یه نتایجی رسیدم:
دانشگاه ما حیاط نداره، فضا برای استراحت هم نداره. به نظر میاد اینها مهمترین انگیزه بعضی دوستان برای فعالیت فرهنگی بوده! بالاخره یه میز و صندلی که دیگه نصیبشون میشه از این فعالیت ها!
جالب ترین سوتی عمرم رو دادم! دیروز کم مونده بود به علت تموم شدنهمزمان پول توی جیب من و پول توی عابر بانکها، به جمع در راه ماندگان بپیوندم! در حالیکه از آزادی تا خونه 700 تومان کرایه ماشین میدم، 100 تومان ته جیبم بود! شکر خدا با زیر و رو کردن جیبم جمع کردن پول خردهای 100 و 50 تومانی، کرایه ماشین جور شد!
سرم از دست کارهای بعضی دوستان و بعضی دشمنان داره درد میگیره! خدا همه ماهارو هدایت کنه!